فدای ناز و اداش
وانیا خانم امروز برای اولین بار سوار کالسکه خودشون شدن و کلی حال کردن
مامانی آسوده بخواب
چقدر این رنگ بهت میاد دختر قشنگم
دختر ما امروز وارد سه ماهگی شده فداش شم
تازه شم لباسی که تنشه لباس نوزادی مامانی شه
اینجا وانیا خانم قصه ما واکسن رو ماهگی شو زده و واسه همینه که داره گریه می کنه
بدون عنوان
روزهاي اول
گرمي زندگيم سلام الان كه دارم حرفهاي دلم و برات خاطره ميكنم شما تازه وارد 3 ماه شدي مي خوام از زماني كه تو شكم ماماني بودي برات بگم . گل خوشبوي مامان روزي كه متوجه اومدنت شدم يك هفته قبلش خيلي كم اشتها شده بودم و حالم خوب نبود .دقيقا غروب روز 13 ابان سال 91 بود من و مادري شريف همراه بابا سعيد بوديم به پيشنهاد مادري رفتيم آزمايشگاه كه .................. بله وانياي من ماماني روز 14 آبان رفت پيش دكترت. همون جا صداي ضربان قلبت و شنيدم خيلي خوشحال بودم از مطب اومديم بيرون خيلي بارون مي اومد از همون موقع رحمت خدا شامل حالمون شد . حالا شما تو دلي من بودي. چه لحظه هايي رو باهم گذرونديم .نزديك تر از همه به من بودي . روزا حالم ...
نویسنده :
مامانش
12:01